
کلینیک روح درمانی،مفسر و عالم جلیلالقدر، اصولی فرهیخته، فقیه وارسته و متأله سالک آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی(ره) در زمره فقیهان و مفسران و عالمان حوزه علمیه مشهد مقدس بود که در مدت اقامت پنجاه و شش ساله خود در مشهد(بین سالهای 1312 ـ 1368ش) به هدایت مشتاقان مشغول بود. وی پس از مدتی کوتاه از اقامت در مشهد، به حلقه درسی مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی درآمد و سپس خود عهدهدار کرسی تدریس در زمینه فقه، اصول، معارف و تفسیر، به مدت 45 سال شد. درخصوص درسهای تفسیر ایشان، گفتنی است که دو دوره تفسیر قرآن به سبکی خاص، تقریر کردهاند که بخشی از آن، تحت عنوان «مصباح الهدی» به چاپ رسیده و بخشی دیگر به صورت دستنوشت باقی مانده است. به مناسبت بزرگداشت آن شخصیت معنوی در «همایش مفسر ربانی»، گزیدهای از چند نوشتار جداگانه تقدیم خوانندگان ارجمند میشود. مبسوط این مطالب را میتوان در دیباچه مجلد اول تفسیر مصباحالهدی یافت.
آیتالله میرزا جواد تهرانی(ره) به سال 1283ش در خانوادهای اصیل و مذهبی، در تهران متولد شد. پدر و برادرش(مرحوم حاج آقا رضا شاهپوری) از تجار متدین، متعهد و مورد اعتماد بازاریان بودند. برادرش به انتخاب آیتاللهالعظمی بروجردی، تا پایان عمر در سمت سرپرستی مسجد اعظم قم، تلاشی مخلصانه کرد. آیتالله تهرانی پس از تحصیل دوره ابتدایی و اخذ گواهی سیکل، برای فراگیری علوم دینی، راهی قم شد و پس از چند سال سکونت در آن شهر و گذراندن مقدمات و بخشی از دروس سطح، به نجف اشرف رفت. در توقف دوساله در نجف، از محضر عالمانی همچون آیتالله حاج شیخ مرتضی طالقانی و آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی بهرههای علمی و اخلاقی فراوان برد؛ لذا ایشان در درس شرح منظومه از مرحوم آملی، مکرر نقل میکرد و میفرمود: «ایشان عالمی وارسته و دائمالذکر، و استاد فلسفه من در نجف بودند.»
سپس رهسپار مشهد مقدس گردید. به سال 1312ش پس از پایان تحصیل دروس سطح در معیت مرحوم آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی در حوزه درس خارج فقه و اصول و معارف آیتالله میرزا مهدی غروی اصفهانی، حاضر شد و تا پایان عمر استاد [19 ذیالحجه 1365 ق / 23 آبان 1325] نزدیک به ده سال از محضر وی، مبانی اصولی آیتالله میرزای نایینی و فقه و معارف اهل بیت(ع) را فرا گرفت. سالهای ملازمت با مرحوم آیتالله میرزا مهدی، دوران شکلگیری شخصیت علمی و اخلاقی وی بود. معنویت مکتب استاد، چنان در او نفوذ کرده بود که تا پایان عمر در تبیین و ترویج مبانی و خط مشی اعتقادی ایشان، کوشش داشت؛ به گونهای که وی در کتابها و درسهای خویش، همواره به تفسیر و تبیین معارف، براساس آرا و اندیشههای استاد خود میپرداخت.
آیتاللهتهرانی پس از نیل به مدارج عالیه علوم متعارف حوزوی و کسب کمالات معنوی و اخلاقی، به تدریس و تالیف پرداخت و در انتخاب موضوع درس، همواره به نیاز جامعه و مصلحت مسلمین و طلاب، عنایتی ویژه داشت. سالیانی دراز درس خارج فقه و اصول میگفت و معارف را براساس آموختههای مکتب مرحوم میرزای اصفهانی، تدریس میکرد و به خواست طلاب، یکی دو دوره به تدریس انتقادی شرح منظومه سبزواری پرداخت و سپس به تفسیر قرآن، همت گماشت و دلیل آن را فقط اقتضای مصلحت میشمرد.
آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی از محضر این بزرگان بهره علمی افزونتری برده است؛ مرحوم آیات: حاج شیخ مرتضی طالقانی، حاج شیخ محمدتقی آملی، میرزا مهدی غروی اصفهانی، حاج شیخ هاشم قزوینی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی. آیتالله تهرانی تحصیلات عالیه و معارف الهی را از محضر میرزامهدی اصفهانی آموخت و از لحاظ مشی علمی و سلوک معنوی، بسیار تحت تاثیر وی بود. به همین علت، به نوعی تفکر گرایش یافت که از آن به «مکتب تفکیک» یاد میشود. ایشان مورد عنایت خاص آیتالله میرزا مهدی اصفهانی بودند و بعد از رحلت استاد، مروج و مدرس این مکتب شدند و راه استاد بزرگوار خود را ادامه دادند.
تدریس و شاگردان
مرحوم میرزا پس از نیل به مدارج عالیه علوم متعارف حوزه و کسب کمالات معنوی و اخلاقی، حدود پنجاه سال در حوزه علمیه مشهد، به تدریس و تالیف، تفسیر و معارف و خارج فقه و اصول همت گماشت. ایشان در ایراد مطالب، بسیار مراقب بود که از احترام بزرگان علمی و دینی کاسته نشود و اهانت به آنان را گناهی کبیره میشمرد. در نقد آرای دیگران، به علت پرهیز از تنزل مقام ایشان، نام شخص را به میان نمیآورد و اگر ناخواسته بر زبانش جاری میشد، نخست او را به بزرگی و عظمت علمی میستود و علو مقامش را متذکر میشد؛ سپس در نهایت ادب و تواضع، به نقد نظر وی میپرداخت؛ چنان که یک بار نام صاحب جواهر(ره) را بر زبان آورد، ابتدا به ستایش و تمجید مقام ایشان پرداخت و لَختی از خدمات علمی و ارزش کتاب بینظیرش (جواهرالکلام) سخن راند؛ آنگاه نقد خود را ناشی از نفهمیدن سخن وی دانست و برای درک آن از شاگردان مددخواست. اگر از رای و نظر خود، عدول میکرد یا در بحث و گفتوگو مجاب میشد، با شجاعت و صراحت میفرمود: «من اشتباه کردم یا غلط گفتم.»
حرمت شاگردان حلقه درس خود را نیک پاس میداشت. گاه که فردی از شاگردان، پرسشی بیجا میکرد و حاضران را به خنده وا میداشت، برای آنکه او را از شرمندگی درآورد، سخن وی را به وجهی مقبول تعبیر و تأویل میکرد. آنگاه پاسخی در خور بیان میفرمود. چنین بود که حوزه درسش حلقه انس و محبت شده بود. عمر با برکت ایشان و حضور بیش از نیم قرن اقامتش در مشهد مقدس و احراز کرسی استادی و مقام علمی آن مرد وارسته و بزرگ، سبب شد که شخصیتهای درخشانی در زمینههای گوناگون پرورش یابند. راهیافتگان به محضر ایشان، عالمان، مدرسان، طلاب فاضل آن روزگار و برخی از مردم فرهیخته بودند که اکنون در علم و عمل و شخصیت روحی و آثار مکتوب، مراتب ستوده گوناگونی دارند.
روش تدریس
1ـ فقه و اصول: آیتاللهتهرانی(ره) درباره فقه و اصول، زحماتی فراوان کشیده بودند. زمانی که به اصرار جمعی از دوستان وارد تدریس درس خارج شدند، ابتدائاً یک دوره اصول لازم، از بحث الفاظ تا اصول عملیه و قواعد متداوله بین فقها را به صورتی منقح و روان و تا حدی مختصر، بحث نمودند و فرمودند: «تفصیل اینها انشاءالله در خلال بحثهای فقهی و هر جا که لازم باشد، گفته خواهد شد.» ایشان در ورود و خروج به بحث، سبکی ویژه داشتند. در هر بابی از فقه که وارد میشدند، جزواتی را که قبلاً تهیه نموده بودند، با خود میآوردند. هر مسئلهای را که عنوان مینمودند، ابتدا دیدگاههای فقهای گذشته و احیانا فقهای عصر و ادله آنان را ذکر میفرمودند و پس از قرائت روایات باب، به تقریر و توجیه ادله آنان میپرداختند و نتایج حاصله و فتاوای آنان را ذکر میکردند و دوباره به سر مطلب باز میگشتند و به سبک خاص خود، وارد بحث میشدند. چنانچه مخالفتی با آنان داشتند، اشکالات خود را با کمال تأدب و احترام ذکر مینمودند و میفرمودند: «نظر من این است، اگر چه بنده اهل فتوا نیستم.»
ایشان با اینکه در مشی بحثهای فقهی، تابع فقها و مجتهدان بودند و فقه به اصطلاح جواهری را دنبال میکردند و این سبک را به درجاتی بر نظریات اخباریین ترجیح میدادند؛ بلکه نظر اصولین را صحیح میدانستند، ولی تا حد ممکن از ورود به بعضی بحثهای اصولی که مُملّ و متلف وقت بود، پرهیز مینمودند. از سوی دیگر، مانند بعضی اخباریین، به هر خبری اتکا نمیکردند، بلکه اخبار وارد باب را با کتاب و احیاناً دلیل عقلی و یا سنت قطعی میسنجیدند و سپس به آنها عمل میکردند. در جمع بین روایات به ظاهر متعارض (از نظر عام و خاص، مطلق و مقید، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ و غیره) روش فقهای اصولی را میپیمودند و از طرفی خود را درگیر اصطلاحات مدونه در تقسیم روایات نمینمودند، بلکه قوت و ضعف هر روایتی را بدون آن عناوین، از طرق دیگر و عمل فقها، خصوصاً قدمای اصحاب میسنجیدند و خلاصه اگر روایتی مورد وثوق بود، ولو به قرائن خارجیه، مانند «عمل اصحاب» اخذ مینمودند والا اخذ نمیکردند ولو از نظر اصطلاح، روایت صحیحه باشد.
مرحوم میرزا در بحث تعارض روایات، دقت کافی به کار میبردند و میفرمودند: «ائمه معصومین علیهمالصلوهوالسلام، در راه تربیت و هدایتهای عملی مردم، به انحای گوناگون سخن میگفتند. گاهی حکمی را برای فردی به نحو عام و مطلق، بیان مینمودند و همان حکم را برای فرد دیگر، به نحوی خاص و مقرون به شرط، بیان میفرمودند. گاهی نسبت به فردی یا در مقطعی خاص، تاکید بر عمل داشتند و فرد دیگری را در توسعه میگذاشتند که این گونه تعارضات ظاهری، روش تربیتی هر مربی حکیم درخصوص افراد تحت تربیت وی خواهد بود؛ لذا بر هر فقیه مستنبط لازم است که در جمع بین روایات به کلیه جوانب گفتههای هدایتگرانه هادیان راه، توجه نماید و درمقام استنباط حکمی برای عموم مردم، مقاصد صاحب شریعت را، به نحوی کامل درک کند و سپس به آنان نسبت دهد، که این دقت در کیفیت تفقه، وادی بسیار عمیقی است تا هر خبری را به اسم تعارض، رد ننمایند».
2ـ فلسفه و حکمت: آیتالله تهرانی نه فقط از نظر علمی، فقیهی کامل و فردی اصولی و توانا بودند، بلکه از نظر فلسفه و حکمت نیز، مدارجی را پیموده بودند. ایشان فلسفه و حکمت را پیش استادان صاحبنام و اهل فن آموخته و خود تدریس مینمودند. حدوداً دو دوره منظومه را تدریس کردند. درس منظومه ایشان همراه با نقدهایی بود که از دیدگاه خود بر مباحث فیلسوفان داشتند. ایشان بارها در درس شرح منظومه، از مرحوم آیتالله حاج شیخ محمد تقی آملی نقل قول میکرد.
3ـ معارف اسلامی: مرحوم میرزا یک دوره معارف اسلامی را بر طبق مرام اهل بیت(ع)، از مبدأ تا معاد، بحث کردند و فضلای حوزه را از سرچشمه زلال و گوارای معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، سیراب نمودند. ایشان در مباحث استدلالی، وارد اصطلاحات بغرنج و پرپیچ و تاب نمیشدند، بلکه سعی در پیمودن طریقی میکردند که با فطرتهای سالم و دست نخورده و وجدانهای پاک، هماهنگ باشد و هر متعلم طالب فیض، آن را به نیکی بفهمد و بپذیرد.
4- تفسیر قرآن کریم: آیتالله تهرانی نزدیک به دو دوره تفسیر کامل قرآنکریم را برای شیفتگان به معارف و آیات قرآنی تدریس فرمودند. سادگی و بیپیرایگی ایشان در بیان مطالب آن چنان بود که تفسیرش برای همه مفید و قابل درک بود. سعة صدر و گشاده رویی او، به راستی دیدنی بود و دلپذیر. در این درس شریف، برخی دانشگاهیان و بازاریان فهیم، طلاب و علمای حوزة علمیه شرکت میکردند. رفتار محبت آمیز ایشان در برخورد با آنان، نشان از رحمت واسع الهی و اسلامی داشت که در وجود شریف ایشان، ظهور و بروز یافته بود. بسیاری از شرکت کنندگان، فرمودههای میرزا را مینوشتند و برای خود به غنیمت نگاه میداشتند و برخی با عنایت و حضور منظم، کمال کوشش را داشتند تا تقریری کامل از این درس تهیه کنند؛ از آن جمله دانشمند فرهیخته جناب آقای دکتر نوراللهیان بود که با حضور مداوم خود توانستند همة رهنمودهای استاد بزرگوار را مکتوب کنند و میتوان گفت: اکنون فقط تقریر کامل باقی مانده از درسهای استاد، همین تقریر است.
5- اخلاق: از اهداف بلند حوزههای علمیه، پرورش و ساختن طلاب علوم دینی براساس معارف و ارزشهای قرآن کریم است که همواره استادان حوزه سعی داشتهاند تا با برگزاری محافل و مجالس درس اخلاق و تذکرات معنوی، افراد را با وظایف خود در سیر و سلوک الیالله و معاشرت با مردم آشنا سازند. کسانی میتوانند به تدریس این درس بپردازند که خود ساخته شده باشند و با زبان گویا و باروحیهای معنوی و الهی خویش، دیگران را بیدار سازند. این است که ضرورت درس اخلاق در حوزهها محرز است.
آنگاه که درس اخلاق در حوزههای تعطیل شود و طلاب، مربی و استادی موعظهگر و بیداری آفرین نداشته باشند، زمانی است که حوزهها را افول میپیمایند و دیگر به محصولات آن، امید چندانی نمیرود. به این جهت است که میبینیم آیتالله تهرانی در عین اشتغالات بسیار، مراجعات و درس و بحث، آنگاه که از ایشان میخواهند که درس اخلاق را برای طلاب تدریس بفرمایند، با کمال تواضع میپذیرد و میفرماید: «مطالبی برای خود خواهم گفت؛ شاید برای آنان نیز مفید واقع شود!» سپس آن درس را در مدرسة نواب، شروع کردند و طلاب حوزة علمیة مشهدبه نحوی شایسته، استقبال و اجتماع کردند و از بیانات ایشان، بهرهمند گشتند. این درس چنان تأثیری در افراد داشت که مدتها اثر آن درجان و قلب شنوندگان، باقی میماند و شاید برخی هم در طول یک عمر، با آن مواعظ، از خواب غفلت بیدار میشدند و راه رستگاری در پیش میگرفتند. استاد در باب اخلاق نیز، کتابی بسیار جالب تألیف کردند.
تألیفات
با التفات به تألیفات علمی و مفیدی که از ایشان به یادگار مانده است، نکاتی شایان ذکر است:
1. مرحوم میرزا در تألیفات خود و درسهایی که شروع میکردند، نیاز و اقتضای زمان را در نظر میگرفتند و در تألیف و نگاشتن کتاب، به وظیفة دینی و مسئولیت شرعی و اجتماعی متکی بودند؛ نه اینکه براساس تمایلات ذهنی، یا صرفاً به جهت عرضة معلومات خود باشد و مثلاً از روی علاقه به تحقیق، تألیفی انجام داده باشند. مهمترین وظیفة هر عالم دینی، آگاهی و پاسخ به شبهات و اشکالاتی در عرصة دین در زمان خود است که چه بسا مردم را گمراه سازد؛ لذا تألیفات ایشان از چنین ویژگی، بهرهمند بوده است.
2. تألیفات ایشان نوعاً در وهلة اول در محفل درسی برای مشتاقان القا میشد و پس از طرح آن و گفت و گو دربارة آن، وقتی به مرحلة اتقان میرسید، به صورت کتاب تألیف میشد و در اختیار همگان قرار میگرفت.
3. ایـشان معمولاً پرهیز داشت از اینکه نام و عنوان او به طور کامل و احترام آمیز، برروی کتاب نوشته شود؛ از این رو، مشخصات خود را بر روی جلد نمینوشت، بلکه به عبارت: تألیف «ج ـ زارع» یا «ج» یا «جواد» و این اواخر «جواد تهرانی» اکتفا میکرد. وقتی از ایشان سوال میشد: «نام فامیلی شما که زارع نیست، چرا برروی جلد کتابتان نوشتهاید: تألیف ج ـ زارع؟» فرمود: «معنی لغوی زارع را قصد کردم؛ چه الدنیا مزرعه الآخره و ما در این دنیا زارع هستیم.» آثار چاپ شده ایشان، به این شرح است:
1. فلسفه بشری و اسلامی: در بیان و رد مبانی فلسفة کمونیسم و ماتریالیسم؛ 2. عارف و صوفی چه میگویند؟ در بیان مبادی و اصول تصوف و عرفان و رد آن؛ 3. میزان الطالب: دو جلد، که شامل مباحث کلامی براساس قرآن و عترت است؛ 4. آیین زندگی و درسهای اخلاق اسلامی: در بیان اخلاق اسلامی بــراساس آیــات و روایــات؛ 5. بهائی چه میگوید؟ در رد فرقة ضاله بهائیت؛ 6. بررسی در پیرامون اسلام: در رد نظریات احمد کسروی.
مشرب فکری و علمی
آیتالله تهرانی در مکتب و حوزة درسی میرزا مهدی اصفهانی پرورش یافته بود که آن مکتب، براساس بینش مکتب تفکیک، شاگردان بسیاری پرورده بود. از این رو، استاد از این مکتب، متأثر و مروج و ادامه دهندة راه میرزا مهدی اصفهانی بود. در این مقام، مناسب است اشارهای به معنا و مفهوم «مکتب تفکیک» بنماییم. مبدع اصطلاح «مکتب تفکیک»، نویسندة اندیشهور و فرهیخته، استاد علامه محمدرضا حکیمی است. ایشان مکتب تفکیک را چنین تعریف کرده است: «تفکیک در لغت، به معنای جداسازی است [چیزی را از چیز دیگر جدا کردن] و ناب سازی چیزی و خالص کردن آن و مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه راه و روش معرفت و سه مکتب شناختی در تاریخ شناختها و تأملات و تفکرات انسانی است؛ یعنی راه و روش قرآن، راه و روش فلسفه و راه و روش عرفان. و هدف این مکتب، ناب سازی و خالص مانی شناختهای قرآنی و سرة فهمی این شناختها و معارف است، به دور از تأویل و مزج با افکار و نحلهها و برکنار از تفسیر و رأی و تطبیق؛ تا حقایق وحی و اصول علم صحیح، مصون بماند و با دادههای فکر انسانی و ذوق بشری در نیامیزد و مشوب نگردد.»
البته همان گونه که استادحکیمی نیز اشاره کرده است، اصحاب مکتب تفکیک به هیچ وجه منکر فلسفه اسلامی یا عرفان اسلامی نیستند، بلکه آنان میگویند که «فلسفه و عرفان اسلامی چیزی از سنخ تمدن اسلامی است؛ یعنی نشأت یافته از میراث سرزمینهای غیراسلامی و قبل از اسلامی، و البته پرورش یافته و رنگپذیرفته در دنیای اسلام و پالوده گشته در ذهن نیرومند اندیشه ورزان فیلسوف یا عارفان مسلمان.» لذا این مکتب خود را موظف به جداسازی معارف اصیل و حیانی و الهی از غیر آن، در کلیة حوزههای فکری و نحلههای عقیدتی میداند؛ از این رو حتی فلسفه و عرفان اسلامی را هم مصون از این التقاطها نمیداند، بلکه ضمن احترام به عقاید و آرای عارفان و حکیمان اسلامی، معتقد است که باید این افکار، از هر اندیشهای که رنگی غیردینی و الهی دارد، تصفیه شود.
فعالیتهای سیاسی
مرحوم میرزا که پرورده مکتب انسانساز اسلام و خود مجسمهای از نشانه اسلام و تشیع بود، هیچگاه به یک زمینه از دین و مذهب بسنده نمیکرد. او وظیفه و تکلیف الهی خود را هم در فراگیری و تدریس علومدینی جستوجو میکرد و هم با حضور در جامعه و تلاش در رساندن مفاهیم والا و چندبعدی اسلام، به زوایای گوناگون اجتماع میپرداخت. برپایه همین نگرش بود که به هنگام جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، روزی در درس تفسیر گریه کرد و فرمود: «ای کاش در صحرای سینا بودم و کفش سربازان مصری را جفت میکردم.»
در امر نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی نیز مردم مشهد اعتماد بسیار زیادی به مرحوم میرزا داشتند؛ به طوری که امور انقلاب از قبیل راهپیماییهای میلیونی، بستن بازار، یا نرفتن ائمه جماعات به مساجد، به عنوان اعتراض همه اینها با دستور ایشان انجام میشد. اگر ایشان در امر نهضت پیشگام نبود، انقلاب در مشهد روان و آسان پیشرفت نمیکرد و این مطلب تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز پیوسته از بارزترین شخصیتهای حامی انقلاب بود. وی در سال 1358ش از حوزه انتخابیه استان خراسان، به نمایندگی مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد و تاییدها و پشتیبانیهای مکرر مرحوم میرزا از مواضع نظام جمهوری اسلامی در زمینههای گوناگون و بهویژه حضور چندباره وی در جبهههای جنگ، در آشکار نمودن حقانیت انقلاب، سهمی بهسزا داشت. روزی فرمود: «ما توفیق درک زمان معصومان را نداشتیم تا در رکاب آنان به جبهههای حق برویم، اکنون این فرصت پیشآمده و در زمان نایب امام، قرار گرفتهایم و جنگ را بر ما تحمیل کردند. لازم است برای دفاع در جبههها حاضر شویم، تا از حکم الهی جهاد در راه خدا، محروم نمانیم. به جبهه رفتم؛ گرچه کاری از پیرمرد هشتاد و چند سالهای مثل من ساخته نبود، لکن با لباس رزم داخل سنگرها میرفتم و به سربازان کمک میکردم.»
زندگی اخلاق و معنوی
آیتالله تهرانی به اتفاق، از کسانی بود که خود را از تبعیت از هوا و هوس رهانیده و به حقیقت و مقام توبه و بندگی خداوند رسیده بود. دیدن ایشان، انسان را به یاد خدا و آخرت میانداخت. رفتاری خدایی داشت و در همه حال، خدا در زندگی ایشان حاضر بود. این مراقبت دائم، ظرف سالهای متمادی، از ایشان، شخصیتی ممتاز و سرآمد ساخته بود که همگان به ایشان اعتقاد داشتند و ایشان را سرمشق و الگویی مناسب برای رفتار خود و دیگران میدانستند.
مرحوم میرزا با بندگی خدا و هوشیاری در دنیا و اعمال صالح و اشتغالات معنوی، آنچنان آخرت خود را آباد کرده بود که خود مشتاق رسیدن به آن بود و هیچ گونه وصیتی هم برای بعد از خود نداشت. فقط وصیت کرده بود که هرجا فوت کرد، در همان جا ایشان را دفن کنند و بدون سروصدا به قبرستان عمومی ببرند و برای ایشان، هیچ گونه محفلی به صورت برگزاری ختم، یا هفتم و چهلم یا سال نگیرند. در این باب، دیدن وصیت نامة ایشان، تنبه آفرین است: «جسد را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهر ـ هر جا باشدـ، دفن کنند. علی ای حال، جسد مرا به سرعت و بدون سروصدا و اطلاع دادن به اشخاص و مردم باید در بیابان یا قبرستان عمومی مردم دفن نمایند، و به صورت هفته و چهلم و سال مجلسی برپا نکنند. هرکس خواست برای من، خودش در هر موقع، طلب مغفرت مینماید. به این رقم تنها، من راضی و خرسند هستم. فرزندان من هر موقع خواستند برای من خیراتی بدهند، مختصر نمازی بخوانند و روزهای بگیرند نیز، خوشحال خواهم بود انشاءالله تعالی. و آنان را وصیت میکنم فقط به تقوا و اطاعت خداوند متعال در همة حالات از زندگیشان. والسلام علی من اتبع الهدی. برج6/58، جواد.»
در سحرگاه سه شنبه دوم آبان 1368ش/23 ربیعالاول1410ق پسر بربالین پدر مشغول خواندن سورة یس است و به آیة مژده میرسد: «قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلمون» (یس، 62) که روح از کالبد پاک آن عزیز، به سوی معبود و محبوب واقعی خویش پرواز میکند و به لقای رب رحیم نایل میگردد. با انتشار خبر ارتحالش، پیکر وی عصر همان روز، با شکوه خاصی تا بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تشییع شد و پس از اقامة نماز، طبق وصیت آن مرحوم، در قبرستان عمومی مشهد(بهشت رضا) در کنار شهدای انقلاب به خاک سپرده شد.
در پی رحلت آیت اللّه میرزا جوادآقا تهرانی، حضرت آیت اللّه خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در پیامی به گوشه ای از فضیلت های ایشان، چنین اشاره کردند: «آن عالم بزرگوار و پارسا، حقا از زمره انسان های والا و برجسته ای بود که عمر خود را در بندگی خدا و خدمت به خلق و مجاهدت در راه دین گذرانید و با بیان و قلم و قدم، در طریق جلب رضای الهی گام برداشت. سالیان دراز، حوزه علمیه مشهد را با درس فقه و تفسیر و عقاید رونق بخشید و طلاب و فضلای زیادی را مستفیض گردانید. در مقاطع گوناگون از سالیان مرارت بار نهضت اسلامی و به خصوص در حوادث دوران پیروزی انقلاب، پشتیبان و همراه مبارزین و مایه دلگرمی آنان بود. پس از پیروزی انقلاب نیز در صحنه های بسیار مهم و حساس با حضور مؤثر و با برکت خود، انقلاب را تقویت کرد و از جمله در سال های جنگ تحمیلی، مکرر لباس رزم پوشید و با وجود کهولت سن، در صحنه نبرد پیشوا و همگام جوانان مجاهد فی سبیل اللّه شد»
برچسب ها آیت الله میرزا جوادآقا تبریزی
نظرات ارسال شده